وجودتان سيراب
ما هم تشنه ايم اما دوست داريم در حين تشنگي مدح كوير و بيابان كنيم
اصلا هوس بيابان كرده ايم كه به جاي دل به دريا سپردن ، دل را به بياباني برهوت بزنيم
شايد مسافر سحر را ...
بگذريم
راسي نامتان را گذاشتيد راحيل چه تناسخ خوبي با كوير دارد، يعقوب به خاطر راحيل هفت سال در دل بيابان براي لابان شباني كرد
حال مان با ديدن سراي تان متغيّر شد
خوانديم تان
يا حق